ریحانه جونریحانه جون، تا این لحظه: 17 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

ریحانه و حنانه قلب مامان بابا

ستاره زمینی

سلام ریحانه جان امروز کمی دختر بدی شدی ..................... وقت دلت میخواد تمام وقت در اختیارت باشیم تا بازی کنی ما هم خسته میشیم عسلم به ارامش نیاز داریم کلی پازل درست کردیم بازی کامپیوتری انجام دادیم ولی زیاده خواهی مامان جون دختر خاله گوهر پسر خاله زکیه در باغ زرذ الو ...
31 فروردين 1391

ریحانه ستاره زمینی

سلام ستاره من.امروز به شوق اردو سر حال بیدار شدی با خوردن نصف لیوان شیر  با بابا جون به پیش دبستان رفتی انشالا خوش بگذره. واست غذای مورد علاقت درست کردم بخوری کیفشاببری و٥شنبه خوبی داشته باشی در کنار ما ...
31 فروردين 1391

ستاره زمینی

ریحانه جون امشب کلی بازی کرد شب خوشی داشت خدا را سپاس فراوان.پروردگارا کاری کن دختر عزیزم حالا که بخاطر کار پدرش از دوستاش بجه های هم سن و سالش دور افتاده سختش نباشه همیشه شنگول باشه والان هم مثل فرشته کوچکی خوابیده.خواب خوش ببینی ملوسم ریحانه در لباس پیش دبستان ...
29 فروردين 1391

ریحانه ستاره زمینی

سلام دخی منگول شب خوش. الان که دارم مینویسم شما با دوستت تو اتاقت مشغول بازی هستی .بابهراد پسر همسایه بالایی که بجای بهراد بهش میگی بهداد شام اش رشته خوردیم گل بهشتی من.موقع خوردن جون داغبود از دهنت ریختی رو پام واقعا داغ بود کلی خندیدیم.......... بابا جون با بابای بهراد رفته بودند بیرون قرار بود تا دیر وقت نیایند ولیهمین که تصمیم گرفتیم بریم منزل بهراد بابا اسی تماس گرفت که برنامه عوض شده دارن برمیگردند. تو خوشحال نشدی فکر میکردی دیگه نمیتونی بازی کنی. خهلاسه عزیزم حالا که داری بازی میکنی خیلی شادی انشالا همیشه لبت خندون باشه ...
28 فروردين 1391

مامان ریحانه

سلام دختر گلم من خواب بودم که با باباجون رفتی به پیش دبستان منم در عوض واست غذای خوش مزه پختم قورمه سبزی . انشالا تا ساعت 11و35 دقیقه که بیام دنبالت کار با لب تاب تموم میشه. ت در منزل سمنان ...
28 فروردين 1391

4ژرنسس

سلام شب بخیر گلم ئ امروز باباییی از سر کار دیزتر اومد وقتی اومد رفتیم بیرون .تو اصلا دوست نداری بری بیرون ولی نمیشه که همش تو خونه باشیم.حلاصه یه گلدا ن خریدیم  واسه گل لاکی بامبو ...تو هم از فرصتاستفاده کردی یه سک سک ورداشتی ریحانه با پسر خالهاش در اصفهان ...
27 فروردين 1391

فرشته اسمان

سلام به شیرین زبون مامان .ناهار امروز واست کباب کوبیده خریدم خیلی دوست داری نوش جونت گوشت بشه بچسبه به لبت.از طرز خوردنت لذت میبرم وقتی کباب را لایه نون میبیچی میخوری  .از ماکارونی و قورمه سبزی غذای مورد علاقته امیدوارم هر چه بزرگتر میشی همه غذاها باب میلت بشه/عسلم ناهار را با هم خور دیم مثل هر روز.واسه شام چی ببزم که ٣ تایی میل کنیم اگه به تو باشه گلم میگی ماکارونی.............حالا ببینم چی میشه ...
27 فروردين 1391

خوابالو

سلام صبح زیبای بهاری همه دوستان ریحانه جیگر طلا بخیر وشادی انشالا/گل مامی امروز به بیش دبستان نرفته شاید بابا جونش نتونستند بیدارش کنند.راستی ملیسا جون انشالا همیشه سالم سلامت در کنار بابا جون مامان جونت روزگار خوش وخوبی سپری کنی.ریحانه طلا بیدار شد شیر میخواد نداریم خدا  کنه بهونه نگیره و ...
27 فروردين 1391